گفت‌وگوی «جام‌‌جم» با آیت‌‌ا...ایازی و دکتر منصوری لاریجانی

حکومت جهانی، شعار نیست

تمدن اسلامی و عظمتش را که ژرف می‌نگری، بی‌گمان بر پایه کتاب مقدس عهد اخیر، یعنی قرآن بالیده و شکوفا شده، به عبارتی «تمدن کتابی» است. این کتاب با رهنمون‌ها و آموزه‌هایش توانسته ملت‌ها، کشورها و فرهنگ‌های رنگارنگ را به گونه‌ای شکل دهد که همه همگرا و بالنده بزرگ‌ترین تمدن بشری را در زمان خود رقم بزنند و بر جهان خود تاثیرهای ماندگار بگذارند و ما وارثان آن بزرگان را بر آن می‌دارد که به بازیابی و بازشناخت آن داشته‌ها همچنین احیای تراث اسلامی ـــ ایرانی و برپایی دوباره تمدنی نوین بیندیشیم که با توجه به سابقه درخشان و غیرقابل‌انکار ایرانیان مسلمان در تمدن‌سازی و تاثیرگذاری‌شان بر جهان چنین آرزویی بسیار به واقعیت نزدیک می‌نماید.
تمدن اسلامی و عظمتش را که ژرف می‌نگری، بی‌گمان بر پایه کتاب مقدس عهد اخیر، یعنی قرآن بالیده و شکوفا شده، به عبارتی «تمدن کتابی» است. این کتاب با رهنمون‌ها و آموزه‌هایش توانسته ملت‌ها، کشورها و فرهنگ‌های رنگارنگ را به گونه‌ای شکل دهد که همه همگرا و بالنده بزرگ‌ترین تمدن بشری را در زمان خود رقم بزنند و بر جهان خود تاثیرهای ماندگار بگذارند و ما وارثان آن بزرگان را بر آن می‌دارد که به بازیابی و بازشناخت آن داشته‌ها همچنین احیای تراث اسلامی ـــ ایرانی و برپایی دوباره تمدنی نوین بیندیشیم که با توجه به سابقه درخشان و غیرقابل‌انکار ایرانیان مسلمان در تمدن‌سازی و تاثیرگذاری‌شان بر جهان چنین آرزویی بسیار به واقعیت نزدیک می‌نماید.
کد خبر: ۱۴۱۰۹۲۱
نویسنده علی مظاهری - گروه فرهنگ و هنر

این‌که برپایی تمدن نوین ایرانی ـــ اسلامی چه بایست‌ها و شایست‌هایی دارد، چه سدها و موانعی را باید برداشت و چه پیش‌زمینه‌ها و تمهیداتی باید درانداخت تا بتوان طرح نویی در جهان معاصر افکند و به شکوفایی و بالندگی شایسته این میهن و مردم به عنوان مرکز موثر تمدن‌پروری دست‌یافت از واکاوی‌هایی است که در این فضا برآنیم درباره‌شان با اهل قلم و اندیشه به هم‌سخنی بپردازیم. بازگشت به قرآن بی‌هیچ گمان مهم‌ترین و نخستین آرمان مصلحان بزرگ مسلمان است؛ کاری مهم که اگر چنان که باید شکل بگیرد و انجام شود، این جاماندگی و حاشیه‌واری کشورهای اسلامی از جهان متمدن به‌راستی جبران می‌شود. بازگشت به قرآن بازگشت به خویشتن انسان مسلمانی است که به‌دنبال نسخه شفابخشی است که جز در پرتو روشنگر بازگشت به قرآن ممکن نمی‌شود. در روزهایی که سالگرد رحلت امام‌خمینی(ره) را سپری می‌کنیم، باید به این موضوع اشاره شود که اهم دغدغه و آرمان‌‌های مهم امام راحل(ره) همین بازگشت به قرآن بوده که در راستای چنین امری همه می‌دانیم چه کوشش‌ها و تاثیرهایی داشتند. اکنون چقدر این پیام با واقعیت‌های این آرمان همخوانی دارد و به آن نزدیک یا دور است؟ چه کنیم که چونان گذشته روح قرآن زندگی‌ساز و زندگی‌بخش‌مان باشد؟ زیرا دورشدن از قرآن، مسلمانان را به انحطاط انداخت. تراث و داشته‌های‌مان چقدر رسا و کارآمد است؟ پیامدهای بازگشت به قرآن چیست؟ دامنه‌داری این بحث ناگزیرمان می‌کند هربار به اندازه حوصله خوانندگان و لازمه‌های این سطرها به بخش‌هایی از آن بپردازیم. از سوی دیگر آغاز حیات ابدی ما ورود به شهر ولایت است و به نظر من برای جامعه ما دروازه این شهر خود امام بود. بهترین راه اتحاد بین مذاهب این است که اهل‌بیت(ع) را خوب معرفی کنیم. اهل‌بیت(ع) حلقه اتصال وحدت ادیانند نه‌فقط مذاهب اسلامی. بازگشت به قرآن از محورهای بنیادین سیره امام‌راحل(ره) بوده و از برآیندهای موثر این بازگشت همانا برپایی دوباره تمدن ایرانی ــ اسلامی می‌تواند باشد. این فرازها را که خواندید روح این هم‌سخنی را چکیده‌وار دریافته‌اید.

گفت‌وگو با آیت‌ا... سیدمحمدعلی ایازی
بازگشت به قرآن، در دوره معاصر چگونه و چرا
آیت‌ا... سیدمحمدعلی ایازی، استاد سرشناس قرآن‌پژوه معاصر، مجتهد شیعه و استادیار دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات تهران است. او سال ۱۳۷۷ در ششمین دوره خادمان نشر قرآن کریم، به‌دلیل تلاش در گسترش پژوهش‌های قرآنی و تألیفات بسیار در حوزه قرآن‌پژوهی وی به‌نام خادم قرآن برگزیده شد و مورد تقدیر قرار گرفت. ایازی، تحصیلات حوزوی خود را از سال ۱۳۴۷ از حوزه علمیه مشهد آغاز کرد و از درس استادانی چون محقق‌داماد، فاضل، ستوده، صلواتی و سلطانی بهره‌گرفت و در درس خارج‌فقه و اصول حسین وحیدخراسانی، سیدموسی شبیری زنجانی، محمدفاضل لنکرانی و جواد تبریزی حاضر شد. فلسفه و عرفان را از حسن حسن‌زاده آملی، عبدا... جوادی‌آملی و سیدجلال‌الدین آشتیانی فراگرفت. همچنین در درس فلسفه جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن مرتضی مطهری شرکت داشت و در کارهای تحقیقاتی با ایشان از سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۷ همکاری داشت. بر همین اساس درباره بازگشت به قرآن و چرایی این مهم با او گفت‌وگو کردیم.

قرآن بارها تاکید دارد برای بیرون‌آوردن انسان‌ها از تاریکی به ساحت روشنایی آمده تا بدون سختی و نارسایی، انسان‌ها زندگانی پاک و زیست شایسته داشته باشند و در هر دو جهان با نکوبختی و شادمانی به‌سربرند و سرانجام به جاودانگی مینوی خداپسندانه واصل شوند.
وقتی صحبت از بازگشت به قرآن می‌کنیم یعنی در شرایط کنونی شاهد چالش و شکافی نسبت به رویکرد به قرآن هستیم بین آنچه که قرآن پیام داده و آنچه که امروز در جامعه ما وجود دارد. این شکاف و چالش، ریشه در این موضوع دارد که یا از پیام‌های قرآن شناخت درستی نداریم یا شناخت هست اما به قرآن عمل نمی‌کنیم یا شناخت ما انحرافی و سطحی و خرافی است. مرحوم سیدجمال‌الدین اسدآبادی در سده گذشته طرح مسأله بازگشت به قرآن را از این جهت مهم می‌دانست و تبلیغ می‌کرد که اذعان داشت ما قرآن را برای اموری می‌خواهیم که هیچ‌کدام برای ما سعادت و خوشبختی نمی‌آورد. قرآن را برای اموات و خواندن سر قبرها و هنگام خرید خانه یا با آواز خوش قرائت‌کردن می‌خواهیم. چنین مواردی را که سیدجمال مطرح می‌کرد و مورد انتقاد قرار می‌داد از این منظر بود که تاکید داشت قرآن و اهدافش اصلا به این چیزها ربطی ندارد. پیام‌ها و دستورات معنوی قرآنی می‌تواند بر زندگی و رفتار ما تاثیرگذار باشد و به‌عنوان دستورالعمل اجتماعی برای حاکمان و کارگزاران حکومتی ما به‌ کار گرفته شود. حکومت‌های استبدادی چنان کار را بر مردم سخت گرفته بودند که رشد و توسعه جامعه را به حاشیه رانده بود. سیدجمال بحث بازگشت به قرآن را در چنین شرایطی (رویکرد انحطاط جامعه به قرآن) مطرح کرد. امروز اگر از بازگشت به قرآن سخن می‌رود، باید مناسب با زمان معاصر به چنین افقی بنگریم؛ آن مباحثی را که قرآن در زمینه معارف انسانی طرح کرده، یا امروز شناخت درستی نسبت به این دستورات نیست یا کسانی از قرآن به عنوان ابزار و وسیله‌ای برای دستیابی به اهداف خودشان و بهره بردن از دین برای مقاصد و تقدس بخشیدن به آنها یا خودشان استفاده می‌کنند، باز باید مسأله بازگشت به قرآن مطرح شود تا ببینیم پیام‌های قرآن کدام‌هاست که باید امروز در جامعه کاربردی و عملی شود.
وقتی در قرآن از تعالیم اجتماعی بحث می‌کنیم شاید شاخص‌ترین تعلیمی که قرآن به عنوان خط مرکزی فعالیت همه پیامبران مطرح کرده (و لقد ارسلنا رسلنا و انزلنا معهم کتاب و المیزان... ) به‌تحقیق همه پیامبران را فرستادیم با کتاب و میزان، (یعنی قانون) که خط مرکزی فعالیت‌شان همانا «لِیقومَ النّاسُ بِالقِسط» یعنی بتوانند زمینه‌هایی را برای جامعه فراهم آورند تا مردم بتوانند عدالت و دادگری را برپا کنند. به تعبیر امام علی: «لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِی غَیرَ مُتَتَعْتِع.» مردم بتوانند به راحتی سخن بگویند و بدون لکنت زبان از عدالت و حقوق خود دفاع کنند. ضعیف بتواند حق خود را از قوی بستاند.
آیات دیگری که بیش از ۲۰ بار درباره اصل عدالت و عدالت اجتماعی تاکیدشده؛ مثل:«قل امر ربی بالقسط»، إِنَّ ا... یأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ و... وقتی سخن از عدالت می‌شود آزادی هم بخشی از عدالت است؛ زیرا وقتی محقق می‌شود که جامعه بتواند از حق عدالت خود سخن بگوید. وقتی حق اراده جامعه را نپذیرید و حق انتخاب و گزیدن انسان‌ها را به رسمیت نشناسید، به این معناست که عدالت کاربردی نشده و به کار برده نمی‌شود. وقتی که معارف مهم و بنیادی قرآن یعنی عدالت و آزادی را طرح می‌کنیم یعنی همین محور که باید جامعه به سمت عدالت سیاسی و اقتصادی حرکت کند، هنگام سخن گفتن از عدالت اگر در جامعه تبعیض، فقر، فلاکت، فاصله طبقاتی، مشکلات معیشتی، مالی و اقتصادی در جامعه وجود داشته باشد، اتفاقا نشان‌دهنده غیاب عدالت است. وقتی کارگزاران جامعه از افرادی ضعیف و ناکارآمد و از گروه خاص برگزیده می‌شوند، یعنی تمدن نخواهدبود و مخالف بازگشت به قرآن شده است. وقتی خشونت و خلاف اسلام رحمانی عمل شود که این همه در قرآن سخن از مهربانی و عطوفت است، یعنی بازگشت به قرآن بازگشت به این اصول است. بنابراین، وقتی از بازگشت به قرآن سخن می‌گوییم یعنی بازگشت به آن دستورات قرآنی در باب عدالت جامعه و حقوق مردم، اقلیت‌ها، زنان و دگراندیشان و همه انسان‌هایی که مورد ظلم قرار می‌گیرند و از بی‌عدالتی و ستم‌کشی آنها کسی سخن نمی‌گوید و از حقوق‌شان دفاع نمی‌کند.بازگشت به قرآن به این معناست که ما زمینه عمل کردن به این دستورات پایه‌ای قرآن را در سطح مدیران و کسانی که داعیه قرآن دارند، فراهم و آنها را در سطح عمل و کاربردی کنیم.

استاد! کتاب‌های مهم و شاهکار بشری را خوانده‌اید. با قاطعیت می‌گویم کدام کتاب به اندازه قرآن واقعا در میان این همه شاهکار به انسان بما هو انسان این چنین تا این اندازه احترام و ارزش گذاشته است؟
یکی از مولفه‌های ضرورت بازگشت به قرآن، بازگشت به شناخت انسان و جایگاه اوست. این جایگاه را در قرآن، مسأله کرامات انسان برجسته می‌کند. و لقد کرمنا بنی آدم. این کرامت هم اختصاص به مومن یا مسلمان یا موحد ندارد نمی‌گوید و لقد کرمنا المسلمین بلکه از کرامت بنی‌آدم سخن می‌گوید. وقتی قرآن از انسان سخن می‌گوید، او را نفخه روح الهی می‌داند، خلیفه خدا می‌شمارد و او را احسن الخالقین برمی‌شمارد. وقتی از حق حیات و زندگی انسان سخن می‌گوید تاکید دارد هرکسی یک انسانی را بی‌گناه بکشد همانند آن است که همه انسان‌ها را کشته است، چنین جایگاهی برای حیات انسان قائل است و در این زمینه فرقی بین زن و مرد نمی‌گذارد. یا تاکید دارد که فرقی بین زن و مرد نیست. درباره قرآن که می‌اندیشیم، می‌بینیم چنین جایگاهی به انسان داده و وقتی برمی‌گردیم به جامعه می‌نگریم به این پرسش می‌رسیم که آیا جامعه برای انسان چقدر حق قائل می‌شود حکومت و کارگزارانش برای انسان‌ها چقدر ارزش قائل هستند. چقدر به گرسنگی، فقر، بدبختی، گرفتاری انسان‌ها و ملت خود می‌اندیشند. بازگشت به قرآن به این معناست که تعالیم قرآنی درباره انسان و... به کار بسته شود و هنگامی که به قرآن در این باره عمل نشود، کسانی از دین و قرآن در جهت نه استفاده کردن از این پیام‌ها بلکه برای قداست و مشروعیت بخشیدن به خودشان و برای توجیه کارهای غلط خود از دین بهره می‌برند و قهرا می‌بینیم زمینه‌های گریز از دین فراهم می‌شود.

از شما یاد دارم که با اشاره به تمدن اسلامی به عنوان تمدن کتابی، تاکید داشتید مسلمانان که از قرآن بریدند به ناگزیر دچار انحطاط شدند و تنها بازگشت به قرآن می‌تواند درخشش تمدنی اسلام را شدنی سازد، دیگر از اشاره به مدارک تاریخی کوشش استعمار در مهجورکردن قرآن میان مسلمانان می‌گذرم، نوع دیدگاه امروزمان برای احیای قرآن چگونه باید باشد؟
برای رشد جامعه باید به مسائل اصلی دین تکیه کرد. فرعی‌های دین در سایه شعاع اصلی معنا دارد. استاد مطهری بحثی دارد که البته علامه طباطبایی(ره) هم آن را در شکل دیگری طرح کرده که تعبیر به گوهر و عرض دین یا ثابت و متغیر دین است، یعنی چیزهایی که در دین اصل هستند و چیزهایی که تغییر می‌پذیرند. ما درباره قرآن باید با توجه این موضوع بیندیشیم کدام نکات و پیام‌هایی اصلی‌اند و کدام‌ها فرعی‌اند و ممکن است تغییر کند. اگر به اصلی‌ها توجه کنیم قهرا می‌تواند این حرکت بازگشت و احیا را به سمت جلو پیش ببرد؛ ولی اگر به سمت امور جزیی و فرعی‌ها بچرخیم و تکیه کنیم عملا آن اصلی‌ها و ضرورت‌شان فراموش می‌شود و طبعا چون به آن اهداف یعنی بحث تمدن و شکوفایی جامعه و استعدادها که امام علی ع می‌فرماید دفاین العقول به حاشیه می‌رود و برنمی‌خیزد و شکفته نمی‌شود و درست استفاده نمی‌شود و منزوی می‌شود پس دیگر آن اتفاقی که باید در یک جامعه دینی و قرآنی رخ بدهد، شکل نخواهد گرفت و زمینه‌های گاهی بدفهمی را نیز فراهم می‌سازد.

دین کلیاتی روشن دارد اما روش‌ها با گذر زمان دگرگون می‌شود برخی روش‌ها نیز متاسفانه دین‌گریزی را رقم می‌زند، امام(ره) روح سخنان به ظاهر ساده‌شان همان معارف پیچیده و سنگین بود چگونه این معارف را ساده‌سازی و قابل فهم و برداشت همگانی کنیم؟
راهش این است که پیام‌های اصلی و بنیادین قرآن را به خوبی برجسته و ارائه کنیم وقتی روشن شود قرآن به پیام‌های اصلی مانند عدالت، آزادی، معنویت، اخلاق تاکید می‌کند طبعا نکات فرعی هم به دنبالش می‌آید اما اگر فرعی‌ها اصل شود و توجه به مسائل بنیادین کاربردی و دیده نشود، دیگر آن پیام‌ها و مفاهیم اصلی که در قرآن هست شکل نخواهد گرفت و رخ نخواهد داد.

گفت‌وگو با دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی
حکمت علوی؛ ایدئولوژی عصر ظهور
اسماعیل منصوری لاریجانی، نویسنده و محقق در زمینه معارف و عرفان اسلامی و دفاع‌مقدس است. او که تحصیلاتش را در رشته علوم آزمایشگاهی آغاز کرد در سال ۶۲ به دانشکده الهیات دانشگاه تهران راه یافت و به‏ تحصیل در رشته الهیات مشغول شد و سپس به‌عنوان بورسیه دانشگاه امام حسین(ع)، در سال‏ ۷۱ موفق به اخذ درجه دکتری در رشته روابط بین‌الملل از آن دانشگاه شد. وی سه سال‏ بعد به دلیل گرایش به زمینه‌‏های ادبی - عرفانی، از دانشگاه آزاد اسلامی دکترای عرفان گرفت. دکتر منصوری لاریجانی در کنار تحصیلات دانشگاهی از تحصیل علوم حوزوی نیز غافل نشد، وی‏ فقه و اصول را نزد دکتر ابوالقاسم گرجی، عرفان را نزد علامه آیت‌ا... حسن‌زاده آملی و حجت‌الاسلام‏ دکتر شیخ‌الاسلامی و فلسفه را نزد دکتر غلامحسین دینانی فراگرفت و سپس در محضر درس خارج فقه حضرت آیت‌ا... خامنه‌‏ای حضور یافت. در گفت‌وگو با استاد دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی درباره برپایی تمدن نوین ایرانی اسلامی ضرورت‌ها، بایست‌ها و آینده این مهم را بررسی کردیم.

بازگشت به قرآن از محورهای بنیادین سیره امام راحل ره بوده و از برآیندهای موثر این بازگشت همانا برپایی دوباره تمدن ایرانی ـــ اسلامی می‌تواند باشد به بیان شما حیات ابدی، ورود به شهر ولایت است که همان اهل بیت ناطق قرآن‌ هستند پس در بازگشت به قرآن است که برپایی تمدن نوین مورد نظر مقام معظم رهبری تحقق می‌یابد؟
تمدن جهانی یا تمدن نوین ایرانی ـــ اسلامی که مقام معظم رهبری فرمودند بنیانش حکمرانی قرآنی است و امام راحل هم که چهار دهه گذشته انقلاب اسلامی را در ایران به پیروزی رساند هدف متعالی نهضت را صدور انقلاب اسلامی به عنوان پایه‌های تمدن جهان معرفی کردند بنابراین قرآن نه تنها اساس تمدن اسلامی است بلکه اساس تمدن جهان بشری است و خود قرآن فرموده برای همه بشریت است. برای این‌که به شکل راهبردی، پایه‌های این گفتمان تمدنی را بگذاریم باید به خود قرآن رجوع کنیم با احیای مولفه‌هایی که بشر را به معنای بشر نگاه می‌کند و این مولفه‌ها را مبنای گفتمان بین ملت‌ها و فرهنگ‌ها و اندیشه‌ها فراسوی رنگ و نژاد قرار بدهیم. در قرآن ما از این دست آیات زیاد است در آغاز سوره نسا می‌گوید ای مردم بیایید در میدان فراخوانی خدا زیرا شما را از نفس واحده آفریده. این خیلی مهم است زیرا مولفه مشترک ما همین است که به لحاظ جوهر و ذات، یکی هستیم و تکثر و تعینات در ظاهر است مثل نژاد و ملیت.

بر همین اساس سعدی شیرازی فرمود:
بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند.

جناب مولوی هم می‌فرماید:
منبسط بودیم و یک گوهر همه/ بی سرو بی پا بدیم آن سر همه
یعنی در آغاز خلقت و در مکمن غیب اله
یک گهر بودیم همچون آفتاب/بی گره بودیم و صافی همچو آب
چون به صورت آمد آن نور سره/شد عدد چون سایه‌های کنگره
کنگره ویران کنید از منجنیق/ تا رود فرق از میان این فریق.

پس این کنگره همان بحث فرهنگ‌ها و رسوم و ملیت و رنگ‌هاست فراسوی اینها ما یکی هستیم؟
شاید این آیه می‌تواند به عنوان یک مولفه گفتمانی مورد توجه همه رسانه‌ها و نحله‌ها و اندیشه‌های مختلف در جهان قرار بگیرد. ما باید این آموزه‌های قرآنی را پر رنگ بکنیم تا بتوانیم آن شاکله اصلی تمدن اسلامی را احصا کنیم و به همه دنیا
عرضه کنیم. حتی خدا در قرآن به رسولش می‌فرماید به اهل کتاب بگو که بیایید با آن کلمه‌ای که میان ما مشترک است اتحاد کنیم و آن کلمه همین است که جز او را نپرستیم برایش شریک نگذاریم خدا می‌گوید بعد از جوهر مشترک بین انسان‌ها خدای یگانه مشترک هست.

یعنی راه توحیدی ویژه انسان‌ها و تنها رویکردی که ما را به این نگاه توحیدی می‌رساند همان ولایت است؟
دروازه ورود به تمدن زمانی گشوده می‌شود که همه انسان‌ها همرنگ شوند و صبغه الهی پیدا کنند چقدر این آیات زیباست! به قول جناب مولوی: صبغة ا... است خم رنگ هو/ کیسه‌ها یکرنگ گردد اندرو/ این منم خم خود انالحق گفتن است... صبغه الهی یافتن مانند آهنی که رنگ آتش می‌گیرد ما نیز باید رنگ خدا بگیریم. رنگ وحدت همانا بی‌رنگی است. این همه گفتمآن‌که پایه تمدن است در اختیار ماست. همه انسان‌ها احدیت‌گرا هستند یعنی غایت‌انگاری انسان‌ها یکی است. همه به‌دنبال حقیقتیم و دنبال گمشده‌ای می‌گردیم و این گمشدگی به قول فلاسفه همان میل به ابدیت و جاودانگی است. هیچ انسانی نمی‌خواهد فنا شود و جاودانگی را دوست دارد، زیرا غایت کمال خودش را در جاودانگی می‌بیند. اینجاست که قرآن رهنمون می‌شود که بقا و ابدیت ما نزد خداست پس وقتی خدا را به‌عنوان قله ابدیت و پیوستگی ابدی و کمال بشری به‌خوبی معرفی کنیم، می‌توانیم بسترهای گفتمانی تمدن را باعنوان یک برآیند فلسفی، کلامی و عرفانی در جهان راه‌اندازی کنیم، زیرا همه خواسته‌های مشترک انسان‌ها در آن مستتر است.

و هر کسی این فرآیند را هدایت و راه‌اندازی کند، می‌تواند در آینده پرچمدار این تمدن باشد؟
به نظرم زبان گفتمان و تمدن‌سازی، زبان ادبیات است آن هم ادبیات عرفانی که از حافظ‌ها و مولوی‌ها به یادگار مانده است. ادبیات عرفانی ما گنج گرانسنگی است که متاسفانه قدرشان را نمی‌دانیم. هر جامعه و مخاطبی با هر مذهب از غرب تا شرق که این ادبیات را بخواند، جذب این قافله می‌شود به‌خاطر سابقه توحیدی عرفان شیعی و عرفان اسلامی که مندرج در آن است. یکی دیگر از آن جوهره‌ها حکمت است. گنج عظیمی در حکمت خسروانی ما وجود دارد که با ظهور اسلام به آن گره خورد و باعث تشکیل تفکر علوی شد. به تعبیر حضرت آیت ا... جوادی آملی «ایدئولوژی عصر ظهور، حکمت علوی است.» ما امیدواریم اندیشمندان، مراکز علمی، آینده جویان و آینده پژوهان ما به این گنج مخفی و عظیم پنهان ایرانی توجه کنند و اینها را صادر کنیم و هدف از انقلاب اسلامی که امام راحل فرمودهمین بود.اگر این گنجینه‌هایی را که در اختیار داریم، صادر کنیم واقعا رفع تشنگی جان همه بشریت با این آب ممکن می‌شود و همین آب درمانگر و احیاگر بشریت است.

برخی صدور انقلاب را فقط سیاسی می‌کنند همان‌گونه که قرآن را فقط سیاسی دیدن باعث بروز تناقض می‌شود. بدون اهل بیت از هر منظری به قرآن بنگریم، راه را گم می‌کنیم؟
بله حدیث انی تارکم فیکم الثقلین، سخن حکیمانه‌ای است که باید با طلا نوشت. این دو نقل که امام راحل در آغاز وصیت‌نامه‌شان تاکید داشتند، همین است که این دو باید در کنار یکدیگر باشد. به نظرم زبان قرآن، زبان ولایت است و سخنان‌شان می‌تواند ما را در کشف قرآن، حقایق، بواطن و فوایدش یاری کند.

به‌ویژه که اهل بیت به فرمایش شما حلقه وحدت تمام ادیان هستند، نه فقط مذاهب اسلامی؟
و البته همه بشریت. همان‌گونه که حافظ می‌گوید همه جا خانه یار است. ولایت همان فراگیری است،یعنی هر که را از عشق خلعت داده‌اند/ باده از جام ولایت داده‌اند. لذا امام زمان ان شاا... که ظهور می‌کند، عیسوی‌ها می‌گویند مال ماست نه‌فقط موسوی‌ها و ابراهیمی‌ها که حتی بودایی‌ها و هندو‌ها می‌گویند مال ماست. همه کسانی که در آن جوهر آفرینش مشترکند، از طرف ولایت امام زمان می‌خواهند باده معرفت بنوشند. اینجاست که می‌بینیم حکومت جهانی یک شعار نیست بلکه همان رُزق‌الورایی که در روایات می‌خوانیم او روزی همه آحاد و نحله‌های بشریت است.

وصال منجی ز عمر جاودان به/خداوندا مرا آن ده که آن به؟
چه چیزی به ما جاودانگی می‌بخشد به‌جز خدا! که دولتش جاودان است باید به دولتی فکر کنیم که در پرتو این تمدن‌سازی، ابدی و جاودان است. ما که به دولت حق‌مدار امام زمان دل بستیم برای این است که دولت جهانی توحیدی است و اراده خدا با ظهور آقا تجلی پیدا می‌کند و دولت جاودانبنا می‌نهد.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها