در ویژه ‌برنامه‌های تحویل سال۱۴۰۰ شبکه‌های سیما چه گذشت؟

معاشرت تلویزیونی‌ها در ساعت صفر قرن

گفت‌ و گو با رضا صادقی پدیده مجریان برنامه‌های سال تحویل تلویزیون

مجری شدم تا حال مردم را خوب کنم

چند سالی است که حضور بازیگران به‌عنوان مجری برنامه‌های تلویزیونی به یک روند و رویه ثابت تبدیل شده و دیگر حتی از حواشی‌ای که در آغاز این اتفاق رخ داده بود، خبری نیست.
کد خبر: ۱۳۰۹۰۹۲
به‌نظر می‌رسد عملکرد قابل توجه بیشتر بازیگرانی که وارد عرصه اجرا شدند، باعث شده این موضوع پذیرفته شود اما درباره خوانندگان و اهالی موسیقی هنوز این اتفاق نیفتاده و تجربه‌های انگشت‌شماری که خواننده‌ها در زمینه اجرا داشته‌اند، نیاز به چکش‌کاری بیشتری دارد. یکی از این تجربیات که به اذعان کارشناسان و بینندگان تلویزیون قابل قبول بود، حضور رضا صادقی به‌عنوان مجری برنامه «نوروزترین نوروز» در شب‌های آخر سال ۱۳۹۹ و روز تحویل سال ۱۴۰۰ بود. این خواننده و آهنگساز صاحب‌نام در این برنامه حضور گرمی داشت و به نظر می‌رسد توانست رضایت مخاطبان شبکه پنج را برآورده کند. با او درباره این تجربه تازه صحبت کردیم و البته گفت‌وگوی‌مان به جاهای دیگری هم کشیده شد.

مجری شدم تا حال مردم را خوب کنمشما پیش از این هم پیشنهاد اجرای تلویزیونی داشته‌اید ولی تاکنون قبول نکرده بودید. چرا پیشنهادهای قبلی را رد کردید اما این پیشنهاد را پذیرفتید؟
پیشنهادهای قبلی‌ای که داشتم، احساس می‌کردم خیلی رضا صادقی محور است؛ یعنی یک رضا صادقی باید آن وسط قرار بگیرد و بقیه اتفاقات حول و حوش او رخ دهد. این نوع در مرکز بودن زیاد برایم جذاب نیست، این‌که یک چهره، محور کار باشد و بود و نبود بقیه عناصر علی‌السویه باشد. من عموما آدمی هستم که دوست دارم کار تیمی کنم. وقتی برای اجرای برنامه «نوروزترین نوروز» با کارگردان و تهیه‌کننده برنامه صحبت کردیم، حرف از کار گروهی بود و این‌که همه قرار است در کنار هم یک اتفاق خوب پیش بیاورند؛ ضمن این‌که اصلا ابتدا قرار بود به‌عنوان مهمان برنامه حضور داشته باشم اما بعد بحث اجرا پیش آمد. احساس کردم رضا صادقی‌ای که روزی فیلم سینمایی بازی کرد، روزی تنظیم کرد، روزی آهنگسازی کرد و... چرا این تجربه را به خودش اضافه نکند و خودش را در اجرا محک نزند؟

چطور شد از مهمان برنامه به مجری برنامه تبدیل شدید؟
من نمی‌خواستم در برنامه عید حضور داشته باشم، چون تصمیم داشتم مثل هر سال در کنار خانواده‌ام باشم. دوستان خیلی لطف داشتند و گفتند یک سال حال مردم خوب نبوده و تو هم مدت زیادی است که در تلویزیون حضور نداشتی، شاید باعث شوی برای چند لحظه حال بیننده‌ها بهتر شود. به دیده منت و با کمال افتخار پذیرفتم و مردم هم لطف کردند و دیدند.
صحبت اجرا بود ولی خیلی جدی نبود و شک داشتم چه تصمیمی بگیرم. آخرین لحظه قبل از شروع برنامه هم گفتم نه اما شد دیگر.

روز اول اجرا برایتان چطور بود؟ از همان نخستین برنامه با بقیه هماهنگ بودید؟
آن‌قدر بچه‌ها هوایم را داشتند که اصلا احساس نکردم اتفاق عجیب و غریب و سختی است. این ربطی به توانایی من نداشت و به‌دلیل همراهی دیگران با من بود. از نگاه تصویربردارها، سردبیر و همراهی کارگردان و ... همه داشتند این حمایت را از من انجام می‌دادند. چیز دیگری که باعث ساده‌تر شدن ماجرا شد، این بود که من آنجا مجری نبودم و خودم بودم. در نتیجه کار سختی نبود. همان‌طور که بعضی‌ها پرسیدند بازی در فیلم سینمایی سخت نبود؟ گفتم من فیلم بازی نکردم، خودم بودم و نقش خودم را بازی کردم. این برایم مهم است که هر جایی قرار بگیرم، ادای کسی را درنیاورم و خودم باشم. این باعث شده کمتر اذیت شوم.

در بعضی از بخش‌های برنامه تنها اجرا می‌کردید و در تعدادی از بخش‌ها همراه با دو مجری دیگر. این شیوه از قبل طراحی شده بود؟
وحید رونقی و محیا اسناوندی به من لطف داشتند و من از آنها خواسته بودم که این اتفاق بیفتد. گفتم فن کار شما را بلد نیستم و ممکن است گفت‌وگوی من در حضور شما، چون از جهان شما اطلاعی ندارم، باعث برهم زدن تعادل شما شوم. در نتیجه اجازه بدهید در برخی بخش‌ها خبط و خطایم را خودم داشته باشم و خدای نکرده به گردن شما نیفتد. محبت کردند و پذیرفتند و خیلی مرا راهنمایی کردند. همه داشتند به من انرژی می‌دادند و دست همه‌شان را می‌بوسم. طوری همه‌چیز را برایم سهل و روان کردند که حتی در حد یک ثانیه هم اضطراب نداشتم و کاملا حس می‌کردم در خانه خودم نشسته‌ام. بچه‌های دکور هم خیلی به من لطف داشتند؛ چون صحنه دو تا پله داشت و شب اول که دیدند من از این پله‌ها سخت بالا می‌روم، برایم یک رمپ قابل انتقال درست کردند؛ یعنی وقتی می‌خواستم پایین بروم رمپ را می‌گذاشتند، می‌رفتم دوباره برمی‌داشتند. این کار وظیفه‌شان نبود و با قلب‌شان انجام دادند.

نگران واکنش منفی بقیه مجریان تلویزیون نبودید؟
صدا و سیما مجریان بسیار قدرتمندی دارد و چه دو همکارم در «نوروزترین نوروز» و چه بقیه مجریان مانند احسان علیخانی، علی ضیاء و... در حدی کار می‌کنند که من اصلا به خودم اجازه نمی‌دهم بگویم در جایگاه اجرا وارد شده‌ام. چون بیشتر مجریان دوستم بودند، می‌دانستم که اتفاق بدی نمی‌افتد و آنها هم می‌دانند که رضا به چیزی که خدا به او داده، راضی و قانع است و نیازی ندارد مثلا جایگاهی در عرصه اجرا کسب کند.

این‌طور که پیداست، قصد ادامه دادن اجرا را ندارید؟
بله، بعد از فیلم «بی‌خداحافظی» هم یک بار صحبت بازی شد، گفتم من یک مهمانی خوب آمدم و این مهمانی خوب را با خاطره خوش با خودم می‌برم. دیگر میزبانی‌اش نمی‌کنم. شاید در آینده در بخش خصوصی برنامه‌ای داشته باشم که آنجا هم یک گفت‌وگوی خودمانی باشد، نه این‌که مجری یک تاک‌شو باشم. در این برنامه هم دوست داشتم صحبتم با هنرمندی که مهمان برنامه است مثل همیشه نباشد. چه می‌خوری، کجا رفتی، عید را چطور می‌گذرانی، کودکی‌ات چطور بوده و... .سعی کردم حرف‌های جذاب، دلنشین و خودمانی‌تر بزنم. هنرمندان فرصت ندارند وگرنه دوست دارند به مردم بگویند که ما هم مثل شما زندگی معمولی‌ای داریم.

گفت‌وگو با کدام‌یک از مهمانان برنامه «نوروزترین نوروز» را بیشتر دوست داشتید؟
همه مهمانان را خیلی دوست داشتم ولی از گفت‌وگو با محمدرضا هدایتی، محمدرضا علیمردانی و محمد معتمدی بیشتر لذت بردم. گفت‌وگو با علی اوجی و نرگس محمدی هم برایم جذاب بود چون گفت‌وگو داشت خانوادگی می‌شد و حیف شد زمان کمی داشتیم.

تعدادی از فعالان اجتماعی و نیکوکاران هم مهمان «نوروزترین نوروز» شدند. این تجربه را چطور دیدید؟
راستش را بخواهید یکی از مشکلاتم با دوستان همین بود. یعنی من می‌گفتم دوست ندارم از آدم‌ها اطلاعات بگیریم. اگر یک خیر به برنامه می‌آید، ما باید کاری کنیم که بیننده برود جست‌وجو کند که این آدم چه کارهایی کرده. یعنی من بیشتر باید از این‌که این آدم چه کسی است و از معمولی بودن و عادی بودن او صحبت کنم. بعد مردم بروند کارهای غیرمعمولش را ببینند. به نظرم مردم نسبت به این چیزها نوعی دافعه دارند که یک نفر را بیاوری، بگویی تو خیلی خوبی، تو خیلی کارت درست است، دمت گرم و...

شنیدیم که صندلی اجرای شما راحت نبوده، اما آن قدر تجربه حضور در برنامه را دوست داشته‌اید که گفتید حتی دلم برای کمردرد نشستن روی این صندلی هم تنگ می‌شود.
(خنده) از همان روز اول این صندلی اذیتم می‌کرد و روی آن کمردرد عجیبی داشتم، ولی می‌دیدم همه بچه‌ها آن قدر درگیر هستند که دیگر دلم نیامد بگویم صندلی را عوض کنید. آخر هم دیدم خوب شد نگفتم و حتی دلم برای کمردرد روزهای اجرای برنامه تنگ شد.

بخش‌های مختلف برنامه را چطور ارزیابی می‌کنید؟ اتفاقات تازه‌ای مانند اجرای گروه کر و...
حضور گروه کر بسیار عالی و یک اتفاق شیرین و دلچسب بود و از همه بچه‌ها تشکر می‌کنم. مدیریت شبکه پنج هم هوشمندانه برای اولین بار فضای حضور گروه کر متشکل از خانم‌ها و آقایان را فراهم کرد تا این بچه‌ها دیده شوند. خیلی این اتفاق را دوست داشتم و از آن مهم‌تر، بودنشان کنار صحنه جذاب بود و به من دلگرمی می‌داد، چون همه جوان و باانرژی بودند و از صحبت کردن با آنها حظ بردم.

این تجربه برایتان چه تفاوتی با کارهای هنری پیش از این داشت؟
ما کارهای تصویری مانند کلیپ و... انجام داده‌ایم، ولی خب زمانش خیلی محدودتر است. در این برنامه به عینه می‌دیدم تصویربردار، صدابردار، نورپرداز و... زانویشان دیگر یاری ایستادن نمی‌کرد. و من شرمنده بودم، به خودم می‌گفتم بیخیال، الان روی مبل نشستی، می‌خواهی بگویی کمرم درد می‌کند؟ (خنده) بنشین حرف نزن، ببین اینها دارند چه کار می‌کنند. دم تک‌تکشان گرم.

به تازگی آلبوم «حواست به من باشه» را منتشر کرده‌اید که ظاهرا پرفروش‌ترین آلبوم سال شده است.
بله خدا منت سرم گذاشت که تا قبل از پایان سال ۱۳۹۹ این آلبوم را منتشر کردم. البته تصمیم نداشتم فعلا آن را منتشر کنم و حدود دو سال داشتم روی آن کار می‌کردم. فکر می‌کردم الان زمان انتشارش نیست، اما یکی از دوستانم گفت چرا فکر می‌کنی الان زمانش نیست؟ اتفاقا الان وقتی است که مردم بنشینند و فارغ از این‌که ریتم‌های تند بشنوند، کمی احساساتی و منقلب شوند. خدا را شکر تیم خوبی همراهم بود و به عنوان پرفروش‌ترین آلبوم سال معرفی شد که برایم اتفاق بسیار دلچسبی بود. ولی در کل به نظرم هر صدایی از جهان اگر در آن عشق نباشد، فقط سر و صداست. در برنامه «نوروزترین نوروز» هم همین اتفاق افتاد و آدم‌های با عشقی در این برنامه بودند که هر صدا و تصویری از آنها منتشر شد، چون عشق داشت، دیده شد. اگر غیر از این بود، حتی اگر معلق هم می‌زدم، کسی نگاه نمی‌کرد. (خنده)

ابتدای سال گذشته، تک آهنگ «یه چیزی میشه دیگه» مورد استقبال مردم واقع شد، امسال هم چنین شگفتانه‌ای دارید؟
ان‌شاءا... . البته امیدوارم امسال به جایی برسیم که ماجرای کرونا کمی سبک‌تر شود، هر چند با توجه به سفرهای نوروزی به نظر نمی‌آید این اتفاق بیفتد. اما حتما به تولید چنین قطعاتی فکر می‌کنم و تمام ذهنیتم این است که چه کاری از دستم بر می‌آید. روزهای اولی که کرونا وارد ایران شده بود، خیلی فضای ملتهب و شلوغی بود. دخترم تیارا گفت بابا یعنی همه ما می‌میریم؟ آن روز احساس کردم که الان من باید بلند شوم و کاری کنم. به خودم گفتم رضا تا حالا هر چه خواندی دمت گرم، بگذار کنار. الان بسم‌ا... ، هر کاری بلدی بکن که این بچه‌ها این حس را داشته باشند که باید زندگی کنیم و برای زندگی بجنگیم. من بهترین دوستم را در سال ۹۹ از دست دادم، ولی رفتن علی انصاریان به من زندگی بیشتر یاد داد. به علی حسودی‌ام شد؛ این‌که تو از دنیا بروی و مردم از تو خنده به یاد داشته باشند، اتفاق ویژه‌ای است. از هیچ چیز دیگری از تو نگویند، از فوتبال، سینما و... نگویند، فقط بگویند می‌خندید. این به نظرم درس زندگی است که خدا می‌خواست به خیلی‌هایمان یاد بدهد. برای لبخند مردمم تلاشم را می‌کنم، مثل شروع امسال و اجرای تلویزیونی که با قلبم گفتم حتی اگر مردم چند ثانیه با دیدن من لبخند روی لبشان بیاید، به دیده منت هستم. در سال ۱۴۰۰ هم تمام سعی‌ام را می‌کنم و همه حرف‌ها را به جان می‌خرم تا مردم آرامش داشته باشند. چون بچه‌های خودم کنار همین مردم زندگی می‌کنند و امیدوارم که توانایی این کار را داشته باشم. از دوستانی که باعث شدند شروع امسال را چند روز در کنار مردم باشم، تشکر می‌کنم.

چیز دیگری هست که بخواهید درباره آن صحبت کنید؟
مردم این روزها هر مدلی که بخواهید به رسانه دسترسی دارند. اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و... در اختیارشان است اما من امیدوارم تلویزیون در این دوره کمی به مردم نزدیک‌تر از قبل شود. در این روزهای سخت همه مشغول تلاش هستند، در هنر تصویر و برای ساخت همین برنامه‌ها چند نفر بر اثر کرونا فوت کردند؟ یک مقدار در سال ۱۴۰۰ توجه بیشتری داشته باشند تا وقتی یک پدر خسته، مستأصل و خدایی ناکرده ناامید به خانه می‌آید و در اندیشه فرداست، وقتی تلویزیون را روشن می‌کند حس بدی بهش دست ندهد. منظورم این است که در انتخاب جزئیات مثل بعضی کارشناس‌ها دقت کنند. حداقلش این است که کارشناسی که می‌آید، خودش هم میوه و گوشت و مرغ نخورده باشد و بعد به من بگوید نخور. این تلویزیون متعلق به یک ملت است و خوب نیست که چیزی که مال خودمان است، به سوژه تبدیل شود. مثل این است که برادر یا خواهر آدم سوژه خنده فامیل شود. امیدوارم همه چیز خوب پیش برود و  امسال هم کرونا کمتر شود و خدا کمک کند سخت‌تر از این نشود.

منبع: محمد وفایی - خبرنگار / ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها