درباره مینی‌سریال شبکه ۴ سیما

در محاصره «گرگ»ها

کشورهای دور قاره اروپا مثل آب‌وهوای سرد و اندوه‌بار خود، خالق فیلم‌ها و سریال‌هایی هستند که معمولا به همان اندازه سرد و کم‌تحرک است! دو صنعت سینما و تلویزیون این کشورها تحت تاثیر وضعیت ویژه آب‌وهوایی خود، منعکس‌کننده همان روحیات و وضعیتی هستند که بر جوامع‌شان غالب و حاکم است.
کد خبر: ۱۴۵۷۴۳۷
نویسنده مهکامه درودی - گروه رسانه
 
به همین خاطر، به‌صورت معمول نباید انتظار یک اثر اکشن پرتحرک و پرجنب‌وجوش را از هنرمندان این کشورها داشت. برای همین است که سریالی مثل «گرگ» محصول صنعت تلویزیون نروژ بالحن اکشن خاص خود وجنب‌وجوش وتحرکی که دارد، باعث شگفتی منتقدان و تماشاگران قاب کوچک می‌شود. به‌صورت طبیعی، وقتی نام نروژ به‌عنوان تولیدکننده چنین مجموعه‌ای به میان می‌آید، تماشاچی چشم‌انتظار اثر اکشن و ماجراجویانه‌ای است که به کندی داستان خود را تعریف می‌کند و به احتمال بسیار زیاد اقدام اکشن غیرمنتظره و تکان‌دهنده‌ای را نبایدازآن انتظارداشت. سریال گرگ خط بطلانی روی این نظریه می‌کشد و یادآوری می‌کند که همگان باید در داوری و قضاوت خود نسبت به ژانر اکشن و دلهره‌آور در کشورهای اسکاندیناوی و اطراف آن تجدیدنظر کنند.
     
ناپدید شدن در جنگل
گرگ یک مینی‌سریال شش‌اپیزودی است که توسط سایمن آلسویک، کارگردانی شده و داستان دهکده‌ای کوچک و تقریبا منزوی را به تصویر می‌کشد که زندگی آرامی دارد. با ناپدید شدن یک نوجوان در منطقه جنگلی، شوک جدیدی به اهالی نسبتا خواب‌زده وارد می‌شود. این اتفاق نادر از جمله اتفاقات بعیدی است که هیچ‌یک از اهالی انتظار وقوعش را نداشته و نمی‌دانند در برابر آن باید چه واکنشی از خود نشان دهند. باور عمومی مردم این است که این نوجوان توسط گرگ‌هایی که در محدوده منطقه حضور دارند، کشته و بلعیده شده ولی اِما استمهر (با بازی آیدا الیس بروچ) کاراکتر محوری داستان سریال که یک گرگ‌شناس و بیولوژیست ماهر است، نسبت به این عقیده شک می‌کند. او این تئوری را مطرح می‌کند که نوجوان نه توسط گرگ‌ها که توسط یک انسان به قتل رسیده و پای جنایتی در کار است. گرچه اهالی با این عقیده موافق نیستند و حتی گروهی از مردم رودرروی اما استمهر قرار می‌گیرند، با این حال پافشاری این گرگ‌شناس از یک سو و وقوع اتفاقاتی جدید از سوی دیگر حکایت از این نکته می‌کند که او چندان هم بیراه نمی‌گوید و باید تحقیقات ویژه‌ای در رابطه با ناپدید شدن نوجوان صورت گیرد. پیدا شدن ژاکت خونی نوجوان در منزل پدرش و ناپدید شدن ناگهانی پدر بعد از این ماجرا، موج جدیدی از تحقیقات را دامن می‌زند و... .
     
فصل دیگر قصه گرگ
استقبال منتقدان اروپایی از سریال خوب بوده و به آن امتیازی بالای متوسط داده‌اند. تماشاگران قاره هم از بینندگان این مجموعه بوده و با داستان و کاراکترهای آن همراهی خوبی کرده‌اند. همین مسأله، احتمال تولید فصل دوم گرگ را بسیار بالا برده است. در حالی که در ابتدا قرار نبوده گرگ به سریالی چندفصلی تبدیل شود اما سایمن آلسویک اعلام کرده تهیه‌کنندگان مجموعه از او درخواست کرده‌اند فیلمنامه‌ای برای فصل دوم آن بنویسد. در کنار کارگردانی دقیق آلسویک و فیلمنامه جذاب و حساب‌شده آن، فضاسازی و بازی‌های بازیگران هم مورد توجه قرار گرفته است. به باور اهل فن، فیلمساز توانسته به گونه‌ای داستان دلهره‌آور و تعلیقی خود را تعریف کند که بسیار باورپذیر به نظر برسد. این در حالی است که فضای تیره و تار داستان که به شکلی جذاب خلق شده، کاملا بیننده را درگیر خود کرده و مانع از منحرف‌شدن توجه او به چیزهای دیگر می‌شود. اجرای فلاش‌بک‌ها در سریال درست است و همه در جای درست خود قرار دارند. این مورد به‌ویژه در صحنه‌های پایانی گرگ خود را به نمایش می‌گذارد و نشان می‌دهد سازندگان سریال دقیقا متوجه هستند که چه زمانی باید از فلاش‌بک استفاده کنند تا بیشترین و بهترین تاثیر را بر ذهن مخاطب بگذارد.
تحلیلگران هنری در رابطه با گرگ به این نکته مهم اشاره می‌کنند که سایمن آلسویک لحن جنایتکارانه داستانش را به زبانی جدی ارائه می‌دهد و نوع کارش به گونه‌ای است که همیشه چند قدم جلوترازبیننده است و اجازه نمی‌دهد صحنه‌ها و اتفاقات بعدی را حدس زده و پیش‌بینی کند. همین موضوع، از امتیازات اصلی سریال است که به هیچ‌وجه قابل پیش‌بینی نیست. دیالوگ‌ها به‌صورتی نوشته شده که هم بازتاب‌دهنده روحیات و تفکرات کاراکترهای‌شان هستند وهم به پیشبرد خط اصلی داستان کمک فراوانی می‌کنند. در کنار بازی خوب و روان بازیگران حرفه‌ای بزرگسال، کارگردان بازی‌های بسیار خوبی هم از بازیگران نوجوان خود گرفته است. ارائه چندین کاراکتر قوی زن در دل داستان نیز از دیگر نکاتی است که ازچشم تیزبین منتقدان دور نمانده است. دردل داستان فیلم هم موضوعات زیست‌محیطی و محافظت درست از حیوانات وحشی مطرح می‌شود که به شکلی منطقی و دور ازشعارزدگی مطرح می‌شوند و می‌توانند تماشاگران جدی‌تر قاب کوچک را نیز که فقط به‌دنبال تماشای یک درام جنایتکارانه و پررمزوراز نیستند، راضی و خشنود کنند. انتخاب مکان فیلمبرداری سریال در نزدیکی مرز نروژ با سوئد هم از دیگر نکاتی است که مورد توجه تماشاگران اروپایی قرار گرفته و این اظهارنظر را به وجود آورده که سازندگان سریال با این کار خواسته‌اند بعد و مسافت داستان خود را به منطقه‌ای فراتر از کشور نروژ گسترش داده و به آن بعدی بین‌المللی بدهند.

بازگشت به خانه
سازندگان سریال برای جذاب‌تر کردن داستان آن، شخصیت محوری ماجرا، اِما را به‌صورت زنی محقق به تصویر کشیده‌اند که بعد از مدت‌ها دوری از خانه، دوباره به دهکده‌اش برمی‌گردد تا تحقیقات جدیدی درباره گونه گرگ‌ها داشته باشد. او رابطه‌ای سرد و شکننده با پدرش موریس (با بازی ماگنوس کرپر) دارد که خودش یک محقق در رشته گرگ‌شناسی است. اختلاف و تضاد بین پدر و دختر، نقش تعیین‌کننده و مهمی در رخدادهای داستان دارد.ارتباط میان پدر و دختر از جمله ارتباط‌های انسانی است که می‌تواند از وجوه مختلف در آثار داستانی و نمایشی بررسی شود. یکی ازاین وجه‌ها، جنبه روانشناسی شخصیت‌هاست که معمولا از رهگذر این ارتباط شکل می‌گیرد. معمولا پدر و فرزندانی که اتفاقا شباهت بسیاری در شیوه زندگی به همدیگر دارند با هم دچار اختلاف هستند و کل‌کل‌‌های کلامی را  ترک نمی‌کنند. هر چند همانطور که اشاره شد ممکن است از منظر بیرونی بسیار به همدیگر شبیه باشند. در واقع هر چقدر   گریزان از والدین باشی، در نهایت شبیه آنها می‌شوی.مینی سریال گرگ به تازگی از شبکه چهار سیما راهی  آنتن شد. این سریال نروژی امتیاز ۷از۱۰ را درسایت آی‌ام‌دی‌بی به دست آورده است.بازیگرانی همچون جان گونر ریز، ایدا الیس بورچ، جونز سراند گراویل  و... در این اثر به ایفای نقش پرداختند. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها