آنچه ناخواسته در «سرگذشت یک ندیمه» دیده شد

شاید برای‌تان جالب باشد که در ادبیات نشانه‌شناسی فیلم و سینما، «زن» نماد وطن است. قداست، ارزش و احترام دارد و هرجا تصویر مغموم، زجرکشیده، ناامید و ضعیفی از زن ارائه شود، در واقع اشاره‌ای غیرمستقیم به ضعف و شکست آن وطن است.
شاید برای‌تان جالب باشد که در ادبیات نشانه‌شناسی فیلم و سینما، «زن» نماد وطن است. قداست، ارزش و احترام دارد و هرجا تصویر مغموم، زجرکشیده، ناامید و ضعیفی از زن ارائه شود، در واقع اشاره‌ای غیرمستقیم به ضعف و شکست آن وطن است.
کد خبر: ۱۳۸۸۵۴۰

با این‌که آمریکا و تمدن غرب ید طولایی در مبارزات فمنیستی و حقوق زنان دارد اما ایده ساخت و انتشار سریال «سرگذشت یک ندیمه» با تمام حواشی آن که برخی منتقدان معتقدند، یک نوع آینده‌نگری در خود دارد، ایده‌ای از جانب ضعف و نمایش نقطه‌ضعف و خسران خود غرب دارد. تمام سریال حول محور ربودن، تجاوز و خشونت علیه زنان است. 
رئیس‌جمهور آمریکا ترورشده(بحران سیاسی)، بسیاری از زنان و مردان در پی آلودگی‌های زیست‌محیطی عقیم شده‌اند(بحران زیست‌محیطی) و اغلب خانواده‌ها تک‌فرزند هستند(بحران فرهنگی و خانواده) و حالا گروهی از افراطیون تصمیم گرفته‌اند برای بقای نسل بشر در آمریکا، دست به تعدی، تجاوز، اعدام و کشتار زنان بزنند. 
در واقع سریال نشان می‌دهد که غرب در پوچگرایی محضی از باورها و عقایدش غرق شده و برای نجات خود‌، دست به خودتخریبی(تجاوز به زن در نماد وطن) می‌زند. این در حالی است که زن، محور زندگی و نهاد خانواده و پیشرفت در تمام جوامع بشری است که خیلی پیشتر از اینها در گفتمان غرب با زرورق آزادی و برابری، تبدیل به یک ابزار و کالای جنسی‌ شد. 
حالا برای رهایی از این پسرفت، تلاش می‌کند در تولیدات تصویری خود مثل سرگذشت یک ندیمه دست به نابودی خود زده و ناخواسته به این اعتراف کند که عقاید و ارزش‌های خودساخته تجاری، سیاسی و فرهنگی که نسبت به نوع زن برجسته کرد همگی خشونت پنهانی نسبت به زنان در تمدنش دارند که تبعات آن آرام‌آرام دامن خودش را می‌گیرد.

 

مبارزه با باطل از پذیرش حق شروع می‌شود

 

عقیده‌ای که «پادآرمانشهر» یا ویرانشهر «گیلیاد» در سریال «سرگذشت یک ندیمه» بر مبنای آن ساخته شده است، حق نداشتن زندگی زنان است. خشونت عریان نسبت به زنان در فیلم تصویرسازی شده و گاه تماشای آن را برای مخاطب سخت می‌کند.

قهرمان این سریال زنی به نام «جون آزبورن» است. او پیش از ربوده شدن توسط ماموران گیلیاد و ندیمه شدن، یک همسر، مادر، کارمند، دختر، دوست و شهروند بود که پس از ربوده شدن به یک ابزار برای هدف گیلیاد تبدیل شد. هویت، نقش‌هایی که پیش از این در زندگی خود داشته و حتی اسمش از او گرفته می‌شود. در واقع تمام زنان ربوده شده به صرف «زن بودن» قربانیان ایده گیلیاد هستند.
این مسأله زمانی تلخ و سخت‌تر می‌شود که دیگر زنان به دنبال آرمان‌هایی چون عدالت، پیشرفت، حضور اجتماعی و... نیستند، بلکه به دنبال این هستند که کنترل جسم و جان و حقوق اولیه خودشان را داشته باشند. سریال در عین این‌که تصویری از انعطاف بسیار بالای زنان برده نشان می‌دهد با پذیرش باطل، خرد می‌شوند، طرد می‌شوند و مورد تجاوز جسمی و روانی قرار می‌گیرند، در مقابل شخصیت اول را نشان ما می‌دهد. «جون» زنی قوی، صبور و انتقامجو، غیرقابل پیش‌بینی و مبارز است. او زنی است که نه‌تنها ناامید و پذیرنده شرایط جدید در بردگی جنسی نیست، بلکه با صبوری و سکوت، پس از به‌دست آوردن دانش و شناخت حق از باطل، برای پیشرفت در محیطی کاملا تحت سلطه ظلم و باطل، دست به هر کاری می‌زند تا بتواند به خانواده‌اش، همسرش و فرزندش برگردد و باطل بودن ایده گیلیاد را به جهان نشان دهد.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها